طاغوت طغیانگر اموی

طاغوت طغیانگر اموی
فراموش شدن معیارهای سنجش ظلم و مصادیق آن، شیعیان را در این 14 قرن محکوم به ساده‌اندیشی و ظاهرگرایی کرده است.

خاندان مادری یزید ریشه در طایفه «بنی‌کلب» دارند، شاخه‌ای از بنی‌کلب که در شامات سکنی داشتند. آنان اصالتا مسیحی بودند و حتی در زمان حکومت معاویه دست از دیانت خویش برنداشتند.

فجر مدیا l  از کودکی تا امروز، «یزید» برای ما هم‌نام با هیولای آدمخواری بوده است که به هیچ‌وجه چهره حتی خاکستری از آن در ذهن‌ها نمی‌توانیم ترسیم کنیم. نهایت ترسیمات ما از این خلیفه اموی، جوانی لاابالی، سبکسر و بوالهوس است. درک شخصیت یزید با فراخ‌تر شدن آگاهی ما نسبت به یکی از معضل‌های بزرگ تاریخ تشیع [خاندان اموی] رشد کرده است. این رشد خواه یا ناخواه براساس قرائت‌های شنیده شده و تصورات شخصی ما صورت پذیرفته است.

شاید ماه محرم زمان مناسبی برای درک عمیق‌تر از این پدیده شرور را در اختیار ما گذارده است. فرصتی که در آن نگارنده سعی می‌کند براساس معیارهای مهم تاریخی، تحلیل رویدادها و شخصیت‌شناسی مفصلی از خاندان اموی که در برخی نوشته‌های دیگر در مدت چند سال اخیر صورت پذیرفته، دریچه‌ای روشن‌تر از این نمونه کم‌نظیر از شرارت را به تصویر بکشد. یزید را نباید صرف داشتن خلق و خوی شاعری و می‌گساری یا میمون‌بازی نکوهش کرد. اساس این تصور سطحی و عرفی از ظلم و اسلام‌زدایی، سرنوشت تاریکی را برای جامعه‌ای که بیرق حسینی برپا کرده به ارمغان خواهد آورد. فراموش شدن معیارهای سنجش ظلم و مصادیق آن، شیعیان را در این 14 قرن محکوم به ساده‌اندیشی و ظاهرگرایی کرده است. در صورتی که به قول «هانری کربن» هیچ مذهبی چون تشیع باور به باطن‌گرایی و تعمق در باورها ندارد. اما چه شده است نگاهی که می‌توانست بر تمام «زوایای باورمندی» مشرف شود به چنین فرومایگی درغلتیده که از یزید تنها اجرای برخی محرمات دینی را به یاد بیاورد. جذب حداکثری که حکومت وی در سرزمین‌های اسلامی به وجود آورد و توانست فرزند پیامبری را که از رحلت او زمان زیادی نگذشته بود، سازماندهی کند. قدرت ظلم استبدادی و متزور اموی در قالب بت بدقواره‌ای چون یزید بن معاویه رخ عیان کرد و اسلام را به دو شقه «یزید‌وارانه» و «حسین‌وارانه» تقسیم کرد.

یزید از دو خاندان ریشه داشت، نخست از پدری اموی به شجره معاویه بن ابوسفیان بن حَرب بن‌امیه بن عبدالشمس. «امیه» نه خویشاوندی خونی با اجداد  پیامبر اسلام (ص) داشته است و نه حتی قرابت قریشی، اما آنچه بیشتر به‌عنوان نتیجه مطالعه دست‌مان را می‌گیرد این است که «هاشم» نیای اعظم پیامبر اسلام‌(ص) برادری همزاد خویش به نام «عبدالشمس» داشته است. او پس از ورود کاروانی از شامات به مکه، «امیه» را که در آن سال غلامزاده‌ای رومی و البته نوجوانی پیش نبوده است، می‌بیند. عبدالشمس تحت‌تاثیر سخنوری و ذکاوت او قرار گرفته و امیه را به رسم اعراب به فرزندخواندگی خود قبول می‌کند.

خاندان مادری یزید ریشه در طایفه «بنی‌کلب» دارند، شاخه‌ای از بنی‌کلب که در شامات سکنی داشتند. آنان اصالتا مسیحی بودند و حتی در زمان حکومت معاویه دست از دیانت خویش برنداشتند. قالب افراد سرشناس این طایفه در شهر «حوارین»، چسبیده به «حمص» و نزدیک به امپراتوری مسیحی روم زندگی می‌کردند. دایی‌های یزید پس از وضع حمل مادر یزید [میسون]، او را تا کودکی تربیت کردند و سپس به کاخ سبز دمشق می‌فرستند. تاریخ دقیق تولد یزید مشخص نیست اما اطلاعات تاریخی نشان می‌دهد او در هشت شوال سال 26 ه.ق به دنیا آمده است. اما عوامل مهمی که حکومت ارثی معاویه به یزید را مورد سنجش قرار می‌دهد، شامل آن شاخصه‌هایی است که باعث می‌شود دلایل جذب مسلمانان به یزیدیان را اثبات کند: پیش از طرح بحث، نگارنده برخی اوصاف اخلاقی یزید بن معاویه به‌ویژه در کلام مورخان اهل سنت را به صورت گذرا ارائه می‌دهد.

در «مروج الذهب» «مسعودی» می‌خوانیم که: «یزید مردی ستمگر و ظالم و فاسق بود و مسئول در قتل نواده رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم و اصحاب او رضی‌ا… عنهم است. او آشکارا شراب می‌نوشید و با سگان می‌نشست. اخلاقش اخلاق فرعون بود. جز اینکه فرعون در امر رعیت مدارا بیشتر می‌نمود تا وی و انصاف بیشتر داشت و تدبیر بیشتر». همچنین «ابن‌عساکر دمشقی» در تاریخ دمشق می‌نویسد: «یزید در جوانی‌اش همدم شراب بود، معاویه از این خصلت او آگاه شد پس اراده کرد تا او را با نرمی، اندرز دهد؛ به او گفت: پسرم! تو بدون پرده‌دری و هتک‌حیثیت و ارزش خود هم توان کامیاب شدن را داری! پس خود را دشمن شاد و دوست گریز مکن! سپس گفت: پسرم! من اشعاری را برایت می‌خوانم. از آنها ادب بیاموز و به خاطرشان بسپار». در فسق و فجور یزید بر خویش و بر احکام اسلام هیچ شبهه تاریخی وجود ندارد. اما با وجود شواهد بسیار زیاد، چرا جامعه مسلمانان به گرد حکومت وی و هم تیرگان وی حلقه زدند؟ دلایل مهمی در اندیشه‌پژوهی عصر اموی و حکومت یزید وجود دارد که به آنها اشاره می‌شود:

 

 سیستم دین‌مدارانه – وارونه‌سازی

معاویه مردی سیاس و حاکمی به ظاهر متشرع بوده است. در هیچ کجای تاریخ فسق آشکاری از وی نقل نشده است. گاهی تاریخ‌نگارانی که علقه‌ای به مذاهب سنی دارند او را حتی خلیفه‌ای مصلح و متفکر می‌دانند. وجود مشاوران زبده در کنار معاویه و همچنین استعداد شخصی وی درخصوص غصب قدرت از خاندان علی (ع) و دست شستن از گناهانی چون تبعید و کشتار محبان خاندان پیامبر (ص) بر هیچ تاریخ‌پژوهی پوشیده نیست، لذا با وجود چنین مرد پیچیده‌ای، گرایش مردم به فرد نصب شده از طرف وی امر غیرعادی نبود. معاویه وجاهت عمومی داشت، لذا می‌توانست با اختیار تام فردی را براساس ظاهر دین‌مدارانه خود منصوب کند. بعد دوم این سیستم (دین‌مدارانه)، دستگاه «جعل احادیث» بوده است. وعاظ و امرای تعیین شده از طرف معاویه عموما از مهاجرین و انصار یا از خاندان اموی بودند. با ورود «اسرائیلیات» و جعلیات به احادیث و آغاز تاریخ‌نویسی در عصر معاویه، ساده‌لوحان عصر اموی که هر یک شهروند زمامداری فرزندان امیه بودند به ناگاه خود را در دام جعلیات دینی دیده و البته از گرفتاری خود آگاه نشدند. این سیستم جعلیات براساس دو معیار جعل حدیث و جعل در اصول «کلامی» تقسیم می‌شد. گاهی یزیدیان اموری چون شرابخواری یزید و مقابله یزید با فرزند پیامبر(ص) را با تفاسیر مختلف از آیات قرآنی و احادیث صحیح نقل‌های یک‌طرفه کرده و مردم را مسخ این تفاسیر ناصحیح می‌کردند.

 

 عرب‌گرایی – قوم‌گرایی

پس از ‌گذار اعراب از طایفه‌گری به عرب‌گرایی، از عصر خلیفه دوم به بعد، به‌خصوص در عصر معاویه طوایف زیر بیرق عربیت جمع شده و این خود یکی از اهرم‌های فشار یزید بر مردم شام و عراق در لشکری‌های پیش آمده بود. گسترش قلمروی حکمرانی اعراب در جهان و سرکوب کردن اعتراضات صحابی‌زادگان و خاندان پیامبر (ص) براساس همین دلیل می‌توانست سازماندهی شود. براساس این نظریه، دستگاه‌های تبلیغی با القای بیعت‌شکنی حسین بن علی(ع) در میان مردم و نیز ایجاد سرزمین‌های خود مختاری همچون عراق و فارس، نخبگان مردم را در هراس از بین رفتن عربی واحد قرار دادند. در تمام شاهرگ‌های سیاسی حکومت یزید، خاندان اموی و عموزادگان وی حکمرانی می‌کردند. این‌گونه «شبکه‌سازی قومی» باعث ایجاد هماهنگی بیشتر در میان جبهه اموی می‌شود.

 

 اشراف بر خصوصیات اخلاقی نزدیکان

نقل تاریخی معروفی است که عمر بن سعد در روز سوم محرم‌الحرام بنا را براساس مذاکره با امام حسین(ع) می‌گذارد. چون خبر رفتار مداراگونه عمر به شام می‌رسد، یزید به عبیدا… در کوفه می‌نویسد که مرد توانگری چون «شمر بن ذی‌الجوشن» را راهی کربلا کند. او با اشراف کامل نسبت به دژخیمان خود، با ایجاد نفاق و حسادت، تمامی آنها را نسبت به ریختن خون حسین‌(ع) حریص‌تر می‌کند. عمر بن سعد با دیدن سپاه شمر و نیت او از مدار مصالحه خارج شده و رویه تند‌تری با امام حسین‌(ع) را در پیش می‌گیرد؛ که: «مبادا شمر تاج و تخت خیالی او را غصب کند». از این نمونه‌های مشرف بودن یزید بر روحیات نیروهای خود بسیار فراوان است که به صورت موردی به آنها اشاره می‌شود. گماشتن عبیدا… بن زیاد که در تاریخ به‌عنوان تندخو‌ترین افراد در کار اهل‌بیت (سلام‌ا… اجمعین) یاد شده است. دستور همراهی «مروان بن حکم» با حاکم وقت مکه (ولید) به آن جهت که «ولید» فردی نرم‌خو بود و مروان حاکمی بی‌رحم. او اگر کار را تنها به ولید می‌سپرد قطعا وضعیت نبرد به صورتی دیگر تغییر می‌کرد. درنهایت بی‌تدبیر دانستن یزید فرضیه ساده‌لوحانه‌ای است. یزید تنها تمرکز خود را صرف یک مساله می‌گذارد، آن هم دفع خطر حسین بن علی(ع) است و به همین جهت با تمام توان نسبت به آن برنامه ریخت.

 

 

2 نظر
مدیر
ADMINISTRATOR
پروفایل

کاروسل پست ها

یک نظر بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. قسمتهای مورد نیاز با * مشخص شده اند

2 نظرات

پست های اخیر

برترین نویسندگان

دارای نظر

ویدئوهای ویژه