غوغای نهروان و اندیشـه سیاسـی امام علـی‌(ع)

غوغای نهروان و اندیشـه سیاسـی امام علـی‌(ع)
ترس خوارج از مقابله با قرآن‌های بی‌جان روی نیزه آنها را واداشت نسبت به شارح قرآن (که حی و حاضر است) تیغ بکشند

علی بن ابیطالب‌(ع) در میان کشته‌شدگان‌ گمراه‌ نهروان قدم می‌زند و می‌فرماید: «بدا به حال شما که فریب‌تان داده‌اند.» یکی از همراهان حضرت می‌گوید: «حمد و سپاس خدای را که ایشان را نابود ساخت.» علی (ع) در جواب او می‌فرماید: «‌نه‌،  سوگند به خدایی که جانم در مشیت اوست‌، کسانی از ایشان هنوز زاده نشده‌اند.»

والفجرمدیا l در تـــــاریـــخ بــــســیارند پیمان‌شکنانی که محکوم به فراموشی شده‌اند. اما اگر تکرار را رسم همیشگی این چرخ دوار بدانیم و بر اینکه «تکرار وقایع تاریخی» الزاما به صورت عینی نیست‌؛ در خواهیم یافت که امروز نیز هژمونی تکفیری در خاورمیانه‌، تکرار همان مصیبت عظمای تحجر دینی‌، ظاهر‌بینی‌، سخت‌کیشی‌، اخباری‌گرایی و عدم‌توجه به سنت نبوی است. «خوارج» گرچه امروز حیات عینی ندارند‌، اما قطعا نمو مشابهی در گروه‌های به‌ظاهر مسلمانی دارند که چون پیشینیان خود، عادت دریدن شکم زنان آبستن و بریدن حلقوم بی‌گناهان را واو به واو از خوارج به ارث برده‌اند. مصداق این سخن را می‌توان در ساعات پس از اتمام جنگ نهروان دید. علی بن ابیطالب‌(ع) در میان کشته‌شدگان‌ گمراه‌ نهروان قدم می‌زند و می‌فرماید: «بدا به حال شما که فریب‌تان داده‌اند.» یکی از همراهان حضرت می‌گوید: «حمد و سپاس خدای را که ایشان را نابود ساخت.» علی (ع) در جواب او می‌فرماید: «‌نه‌،  سوگند به خدایی که جانم در مشیت اوست‌، کسانی از ایشان هنوز زاده نشده‌اند.»

از این گواه آشکار‌تر و روشن‌تر کدام مصداق را بر زنده بودن تفکر خوارج در عصر حاضر می‌توان نقل کرد؟!

 

  چرا مجاهدان صفین؟

جنگ «صفین» بر‌خلاف دیگر جنگ‌های آن عصر‌، شامل فرآیندی طولانی مدت‌، به همراه کش‌و‌قوس‌های فراوان بود. گاهی فصول تغییر می‌کرد و سپاهیان شام و عراق روزهای مختلفی را در مواجهه با هم سپری می‌کردند. «معاویه بن ابوسفیان» داعیه‌دار تازه خلافت‌، این بار افسار‌گسیخته‌تر و با سپر کردن جان‌ مومنان سعی بر آن دارد مطالبه‌گر دو حقی باشد که حقوقا به وی تعلق نمی‌گیرد:

1- نخست آنکه خود را ولی‌دم خلیفه سوم دانسته و این خون را البته از تنها صحابی مدافع وی [امیرالمومنین‌(ع)] مطالبه کند.

2- زیر بیرق یکپارچه خلافت اسلامی به مرکزیت کوفه (منتقل شده از مدینه) نرفته و خلافت قبیله‌ای خود را برتر از تصمیم جمعی مسلمانان می‌داند.

اگر در هر دو صورت به تاریخ رجوع کنیم‌، عدم‌صحت سخنان معاویه قابل اثبات است که خارج از بحث پیرامون خوارج و البته پیش‌زمینه این بحث بوده است. حالا در غوغای صفین، جایگاه اهل «نهروان» و «ظاهربینان» سپاه علی (ع) کجاست؟ خوارج همان مجاهدانی بودند که در جمل و صفین در کنار علی (ع) به نبرد با پیمان‌شکنان و منافقان دست به شمشیر‌ بردند. آنان عموما اهالی دو شهر مهم عراق یعنی «کوفه» و «بصره» شمرده می‌شدند؛ بنابراین به زهد و التزام به احکام دینی، شهره قبایل خود بودند. پس از آنکه در صف‌شکنی آخر یکی از سرداران سپاه علی (ع) یعنی «مالک اشتر نخعی»‌، معاویه جان خود را در خطر و دو دلیل ذکر شده را بر باد رفته می‌بیند‌، به مشاوره یکی دیگر از هم‌تباران مرامی خود [عمر بن عاص]‌، اوراق قرآن را بر سر نیزه‌ها کرده تا سپاهیان علی‌(ع) بر اساس این نوع استیصال عقب‌نشینی کرده و حیات ادله غیر‌حق خود را نسبت به غصب خلافت، جانی دوباره بدهد. در این میان افراد مختلف و سرشناسی به اردوگاه علی بن ابیطالب‌(ع) شتافته و وی را متهم به جنگ در برابر قرآن می‌پندارند. مشکل اساسی دقیقا در همین نقطه آغاز می‌شود. آن عده بازگشته به اردوگاه‌، در تصور بوده‌اند که جهاد امروزی آنان با معاویه‌، سنخیتی از منظر وزن و تکلیف نسبت به قرآن ندارند. آنها جهاد کرده‌اند اما به جهاد و نقش امام در رهبری جامعه و هدایت این عنصر هم‌کفو قرآن حکیم هیچ ایمان عملی ندارند. آنها قرآن را یا مطالعه‌ یا برای درک طویل‌تر (نه عمیق‌تر) تفسیر کرده‌اند. نتیجه تفسیر‌، عقب کشاندن امام (شارح قرآن) نسبت به قرآن است؛ آن هم بر خلاف سفارش «پیامبر (ص)» در روز «غدیرخم». خوارج به این نکته نیندیشیدند که پیشی گرفتن هر یک از ثقل‌های اکبر و اصغر (قرآن و عترت) بر هم‌، نوعی انحراف و خودبرتر‌بینی دینی را به‌وجود خواهد آورد.

 

  انزوا در پس حکمیت

تناقض رفتاری در این گروه از مسلمانان را می‌توان به چند عنوان ذیل تقسیم‌بندی کرد:

– آنان نخستین گروه در تاریخ اسلام بوده‌اند که دست به تکفیر مسلمانان زده‌اند.

– خوارج دچار خودبرتر‌بینی دینی بودند.

– آنان مساله قداست در برخی امور دینی را وجه‌تسمیه ظاهر‌بینی خود می‌پنداشتند.

– حکمیت اختلاف درونی خود با علی (ع) را به عامل بیرونی سوم (ابوموسی اشعری) که نماد سستی و مصلحت‌اندیشی دینی بود، سپردند.

– نخستین گروهی بوده‌اند که با ابزار دین، خشونت‌های تندی را نسبت به غیرنظامیان روا داشته‌اند.

 

ترس خوارج از مقابله با قرآن‌های بی‌جان روی نیزه آنها را واداشت نسبت به شارح قرآن (که حی و حاضر است) تیغ بکشند. آنان پس از بازگشت معترضانه خود به اردوگاه علی‌(ع) جنگ پیروزمندانه نسبت به سپاه برانداز معاویه را واداده و نسبت به وضعیت داخلی معترض شده‌اند. اینکه امام علی (ع) آنان را با لفظ «حقیقت‌جویان گمراه» خطاب می‌کند‌، خود گواه این مساله است که آنان در ابتدای امر و تا پیش از دست بردن به شمشیر و ریختن خون افراد بی‌گناه‌، در سایه امن علی‌(ع) حق اعتراض به وضعیت موجود یا تقابل در قالب حکمیت را داشته‌اند. علی (ع) نیز‌، زمانی که درخواست حکمیت قرار دادن عاملی برای رفع اختلاف میان شام و عراق را می‌شنوند می‌فرمایند: «‌ما اشخاص را حَکم قرار ندادیم. تنها قرآن را به حکمیت پذیرفتیم؛ ولى این قرآن فقط خطوطى است پنهان در میان جلد. با زبان سخن نمى‏گوید و نیازمند ترجمان است و تنها انسان‌ها مى‏توانند از آن سخن بگویند. هنگامى که آن قوم ما را دعوت کردند که قرآن میان ما حکومت کند، ما کسى نبودیم که به کتاب خدا پشت کنیم. در حالى که خداوند فرموده است: «اگر در چیزى اختلاف کردید، آن را به خدا و رسول او واگذارید.» ارجاع دادن اختلاف به خدا، این است که کتابش را حاکم سازیم و ارجاع اختلاف به پیامبر این است که سنت او را اخذ کنیم. هرگاه به راستى کتاب خدا داور قرار بگیرد، ما سزاوارترین مردم به آن هستیم و اگر سنت پیامبر حکم باشد، باز ما سزاوارترین و برترین آنها هستیم.»

خوارج پس از کمی تسهیل رفتار نسبت به حضور یک تاویل‌گر در کنار قرآن حکیم‌، حتی راضی به حضور یکی از مفسران و محدثان معرفی شده از سمت امیرالمومنین (ع) [عبدا… بن عباس بن عبدالمطلب] نشدند. در نهایت با معرفی شیخ نقل‌گرا و مصلحت‌جوی ساده‌اندیشی چون عبدا… بن قیس (ابوموسی اشعری) بلوای حکمیت را به بدترین شکل به نهایت رساندند. در این باب نیز علی (ع) به خوارج می‌فرمایند: «آگاه باشید که اهل شام براى خود نزدیک‌ترین شخصى را که دوست داشتند، به حکمیت انتخاب کردند و شما براى خود نزدیک‌ترین شخصى را که از او بدتان مى‏آید، برگزیدید. شما با عبدا… ‏بن قیس (ابوموسى) روبه‌رو هستید که تا دیروز مى‏گفت «جنگ فتنه است، بند کمان‌ها را قطع کنید و شمشیرها را در نیام قرار دهید!» او اگر در این سخن راستگوست، پس اینکه بدون اجبار حضور پیدا کرده، خطاکار است و اگر دروغ مى‏گفت، پس متهم است؛ بنابراین به وسیله ابن‏عباس‌، عمروعاص را دفع کنید و از مهلت روزگار بهره برگیرید و مرزهاى اسلام را در اختیار داشته باشید.»

در نهایت عدم‌درک صحیح آنها از موقعیت‌، توانایی داخلی‌، کاستی در فهم دین‌ و نیندیشیدن به مغز سخنان ولی زمانه خود باعث شد که در ماه صفر سال 38 ه.ق به سرنوشتی شومی دچار شوند. مردمی که از به نیزه بردن جنین زنان واهمه‌ای نداشته‌اند و علی(ع) را نسبت به ایجاد امنیت در امت اسلامی تحریک به زورآزمایی کرده‌اند‌؛ تا ابد به عنوان افرادی که نور را دیده‌اند و در میان ظلمت زیسته‌اند، شهره شده‌اند.

 

انتهای پیام/

مدیر
ADMINISTRATOR
پروفایل

کاروسل پست ها

یک نظر بگذارید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد. قسمتهای مورد نیاز با * مشخص شده اند

پست های اخیر

برترین نویسندگان

دارای نظر

ویدئوهای ویژه